پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵ - ۱۲:۵۲
۰ نفر

موضوع و مضمون اساسی نوشته های دکتر دینانی، اندیشه وجود است و چهره فلسفی «عقل» درونمایه همه آنهاست. نثرفلسفی دینانی ـ در عین سادگی ـ محتوای موردنظر او را منتقل می کند.

گزینش برخی موضوعات از سوی او برای پژوهش، خود گواه این مطلب است که به مرزهای نو نظر دارند: قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، درخشش ابن رشد در حکمت مشاء، شعاع اندیشه و شهود در حکمت سهروردی، دفتر عقل و آیت عشق و... . کتاب «پرتوخرد» در شمار آخرین آثار فلسفی اوست که ناشر، آن را در شمار نخستین جلد از مجموعه سهروردی پژوهی به حساب آورده است. این مقاله نگاهی است گذرا بر این کتاب.

«پرتوخرد»(۱) مجموعه ای است از سخنرانی ها و مقاله ها و مصاحبه های دکتر دینانی که می توان آنها را به شش دسته تقسیم کرد:
۱ - مصاحبه های دکترعبدالله نصری با ایشان درباره برخی فیلسوفان مسلمان: ابوالحسن عامری، غزالی، ابن باجه، ابن طفیل، ابوالبرکات بغدادی و مدرس زنوزی. خواندن این مصاحبه ها برای کسانی که به اندیشه های اسلامی علاقه مندند، بی گمان جذاب و سودمند است. چهار مقاله با نام های «حکمت متعالیه ملاصدرا در آینه حدیث»، «عقلانی بودن اسماء و صفات خدا از دیدگاه قاضی سعید قمی»، «عالم مثل از دیدگاه هانری کربن» و «عالم خیال از نظر ابن عربی و مولوی» نیز در این کتاب هست که باید آنها را در این دسته به شمار آورد.

۲ - سه گفت وگو که در آنها استاد دینانی فقط یکی از شرکت کنندگان است :«فلسفه و اخلاق»، «تأثیر فلسفه و حکمت متعالیه اسلامی در فلسفه غرب» و «ادبیات مفهومی برای رستگاری». در «فلسفه و اخلاق» به جز دکتر دینانی، آقایان رضا داوری، غلامرضا اعوانی، عباس منوچهری و محمدرضا ریخته گران نیز حضور دارند و در «تأثیر فلسفه و حکمت متعالیه اسلامی در فلسفه غرب»، آقایان کریم مجتهدی، رضا داوری و غلامرضا اعوانی. این دو گفت وگو از پربارترین و عمیق ترین بخش های کتاب اند، اما گفت وگوی سوم آشفته به نظر می رسد. دکتردینانی در این گفت وگو بسیار ستیهنده و بی پروا ظاهر شده اند.

۳ - سخنرانی ها و مقاله ها و مصاحبه ها درباره مسائلی که دغدغه های همیشگی ایشان اند:«دیدار عشق و عقل در تفکر اسلامی»، «عقل و تجربه دینی»، «سلوک در راه عقل و مسئولیت پذیری»، «فلسفه اسلامی چیست؟»، «فلسفه اسلامی ممکن یا ناممکن؟»، «تفکر فلسفی از ابن سینا تا عین القضات همدانی».

اگر کسی با اندیشه های استاد دکتر دینانی، حتی از دور آشنا باشد، در این زمینه نکته تازه ای در این کتاب نمی یابد، جز این که در پایان خواندن مقاله «فلسفه اسلامی ممکن یا ناممکن؟» اندکی درباره امکان ترکیب فلسفه و اسلام به تردید می افتد. البته در جاهای دیگر کتاب، با تأکید، از «فلسفه اسلامی» سخن گفته اند و حتی در گفت وگوی دیگری گفته اند:«فلسفه اسلامی: نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» (ص ۱۲۶).

در این کتاب استدلال اصلی ایشان درباره وجود فلسفه اسلامی این است که در غرب نیز چیزهایی هست که «فلسفه مسیحی» و «فلسفه یهودی» شمرده می شود. استاد دینانی می پذیرند که «دین، دین است و فلسفه، فلسفه»، ولی در عین حال تلاش کسانی چون ابن سینا و ملاصدرا را که برای آمیختن دین و فلسفه تلاش کرده اند، می ستایند و آن را «معنا بخشیدن به دین برای خود دین» تعبیر می کنند. همچنین از موضعی عالمانه به پیروان «مکتب تفکیک» می تازند، اما از سوی دیگر در پیش کشیدن چنین مباحثی، دست غرب را نیز در کار می بینند(ص ۱۰۹).

رابطه عقل با «تجربه معنوی»، «عشق» و «شهود» از دیگر مسائل مورد علاقه دکتر دینانی است که در جای جای کتاب مطرح می شوند. استاد دینانی گاهگاهی نیز ـ با عطف توجه به مسائل جاری جهان ـ اشاراتی آورده اند: «نتیجه دین عقلی، ملاصدرا و نتیجه دین شبه عقلی، بن لادن است» (ص ۱۲۵)؛ «اگر علوم امروز، فلسفه نداشته باشد، همین غلط هایی است که بوش می کند» (ص ۱۲۶)؛«خشونت آریل شارون همین است چون نمی تواند گفت وگو کند.» (ص ۲۰)؛ «گاه به موسیقی غربی گوش کنید ببینید چه حال شیطانی به آدم دست می دهد» (ص ۳۱۶).

۴ - دو مصاحبه کوتاه درباره زندگی مرحوم استاد «سید جلال الدین آشتیانی» و یک سخنرانی درباره «مقام اندیشه نزد مولانا جلال الدین مولوی»: «پیام مولانا برای بشریت عشق و محبت است».

۵ - دو سخنرانی در زمینه «فلسفه تطبیقی» . ویراستار کتاب، این دو سخنرانی را مهم تشخیص داده  و در یادداشتش از «تمهیدی مؤثر و خجسته در تطبیق میان فلسفه اسلامی و فلسفه مغرب زمین» سخن گفته  است. در یک سخنرانی با نام «سقراط و پرسش وجودی» که نخستین بخش کتاب هم قرار داده شده است، دکتر دینانی «خودت را بشناس» سقراط را اعلام برائتی از اصالت ماهیت شمرده اند و سپس او را با حلاج مقایسه کرده اند.

به نظر می رسد تصویری که استاد دینانی از سقراط در ذهن دارند ، برپایه آثار افلاطون نیست و بیشتر از خواندن کتاب های فیلسوفان مسلمان پیشین ناشی شده است .میان سقراطی که مردم را به بر زبان راندن کلمه توحید و دوری از عبارت اوثان و اصنام دعوت می کند و سرانجام نیز پادشاه وقت او را به جرم موحد بودن می کشد با سقراطی که افلاطون تصویر آن را ارائه می کند، آن شخصیت زیرک و محکم که بسیار می پرسد و کم پاسخ می دهد و شیوه بحث کردنش را چنان با توجه به مخاطبش تغییر می دهد که گاهی از هر سوفیستی پشت هم  اندازتر و یاوه گو تر می شود (مثلا در «پروتاگوراس» و در «هیپیاس کوچک») فاصله بسیار است.

در سخنرانی دیگری با نام «خویشاوندی معنوی نیچه و سهروردی» قصد این بوده که همانندی شخصیت و اندیشه این دو بررسی شود، ولی دکتر دینانی در سخنرانی شان بیشتر بر لزوم به کار بردن صفت «شهید» به جای صفت «مقتول» برای سهروردی و ریشه یابی واژه «هورقلیا» کرده اند:«از آثاری که کم و بیش از نیچه خوانده ام، می توانم بگویم که از او معنویت استشمام می شود و کلماتش نشان می دهد که انسانی معنوی بوده است. همان بوی معنویتی که من از سهروردی استشمام می کنم، از کلمات نیچه هم به مشام می رسد» (ص ۲۴۷).

و در تطبیق،این اشتراکات را میان نیچه و سهروردی اعلام کرده اند:
۱ - آوردن نام زرتشت :نام مهم ترین کتاب نیچه «چنین گفت زرتشت» است، و سهروردی در حکمت الاشراق دعوی احیای حکمت زرتشت می کند.

۲ - هر دو تنها بوده اند.

۳ - نیچه «اراده معطوف به قدرت» دارد و سهروردی از «اصالت نور» سخن گفته است .البته دکتردینانی روشن نکرده اند که این دو نظریه را چگونه می توان با هم مقایسه کرد. ایشان به جای «اراده معطوف به قدرت» نیچه، «اصالت وجود» ملاصدرا را بر «اصالت نور» منطبق کرده اند.

۴ - زندگی و سرنوشت هر دو تراژیک است :سهروردی را در زندان «شهید کرده اند» و نیچه ده سال آخر عمرش دیوانه بوده است.

۵ - هر دو خوش بین اند.

۶ - هر دو نسبتاً جوان از دنیا رفته اند (سهروردی در سی و هشت سالگی و نیچه در پنجاه و شش سالگی).

در نیچه ویژگی هایی است که به خاطر آنها ایرانیان دشوار می توانند بر وسوسه تطبیق او با «رند» و «قلندر» و «صوفی» و «درویش» و عارف غلبه کنند با این همه تصور کردن نیچه در جامه شرقی آسان نیست، حتی اگر کاشف به عمل بیاید که این بزرگوار پنهانی با حافظ مأنوس بوده، به مولانا ارادت داشته، بر سر فهمیدن فصوص الحکم دماغ می فرسوده، سه تار و دف می نواخته، هر دم با سوز و گدار «یا حق دوست» می گفتند و با قلم دزفولی به زیبایی خط نستعلیق می نوشته است.

۶ - سهروردی پژوهی
درباره این کتاب در یادداشت ناشر چنین آمده: «نخستین نوشته از «مجموعه سهروردی پژوهی» انتشارات مهرنیوشا است. انگیزه طرح این مجموعه، انتشار صحیح و ترجمه آثار سهروردی و یا تألیف نوشته هایی درباره اوست».

از این جا نتیجه می گیریم مهم ترین بخش این کتاب باید دو مقاله «فلسفه نوری سهروردی» و «خمیره ازلی یا حکمت جاودان از نظر سهروردی» و دو سخنرانی «حکمت اشراق (۱)» و «حکمت اشراق (۲)» و مصاحبه «عقل مطرود» باشد، ولی متأسفانه چنین نیست.
انصافاً آقای دینانی در سهروردی پژوهی حق بزرگی بر گردن فرهنگ ایرانی دارند، ولی در آنچه از ایشان در این کتاب آمده هیچ چیز تازه ای نیست.

اینها که «سهروردی ادامه دهنده حکمت ایران باستان است»، «باید او را «شهید» شمرد نه «مقتول»» «شعوبی (به معنای نژادپرست) نیست»، «می کوشیده نشان دهد که ریشه فلسفه در یونان نیست»، «عقل و شهود را در کنار هم مطرح می کند»، «فلسفه او دنباله «فلسفه پنهانی» ابن سیناست»، «او را به خاطر ایران دوستی اش کشته اند»، «اگر در جوانی از دنیا نمی رفته حتماً بسیاری کارهای بزرگ دیگر می کرده»، «در فلسفه او اصالت با نور است»، «آیاتی در قرآن است که نشان می دهد مضامینش را از قرآن گرفته» و ... را آقای دینانی پیش تر در رادیو و تلویزیون و روزنامه و کتاب ها و سخنرانی ها بارها و بارها گفته اند و در همین کتاب هم این مطالب بیش از اندازه تکرار شده است.

اگر قرار است این کتاب نخستین اثر از «مجموعه سهروردی پژوهی» باشد ،این اثر می تواند برای جوانان اندیشه ها و شخصیت سهروردی را جذاب کند و البته باید دانست که پژوهش درباره سهروردی صرفاً گفتن«ذکر جمیل» او نیست. در اندیشه های سهروردی سخنان شاعرانه و اسطوره ای بسیار است که باید به دقت نقادی شود، با این وجود مطرح شدن او در جامعه ما می تواند سبب خیر شود. سهروردی ستاینده خرد است اگرچه این خرد که «پرتو» می تاباند و «چهره دلپذیر»ی دارد تا اندازه ای اسطوره ای به نظر می رسد.
ـــــــــــــــــــــــــ
۱.پرتوخرد، غلام حسین ابراهیمی دینانی، انتشارات مهرنیوشا، چاپ اول۴۶۲،۱۳۸۵،ص.

کد خبر 1751

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز